این شب ها

دوستان عزیزم.بیاین تواین شب ها همه کسایی رو که از جانبشون به عناوین مختلف رنجیده خاطر شدیم ببخشیم.تو این شب هایی که خدا هم همه ی بندگانش رو میبخشه بیاین یه خورده به یک سالی که گذشت فکر کنیم اشتباهات گذشتمون رو هرگز تکرار نکنیم.بیاین برای هم دیگه دعا کنیم مخصوصا اونایی که به هر نوعی گرفتارن و یا مریض دارن و بیاین قدرهر چیز خوبی رو  که خدا بهمون عطا کرده روخیلی بیشتر از گذشته بدونیم.

 

میگن تو این شب ها سرنوشت یک سال آدم ها رقم میخوره.

امیدوارم بهترین واستون باشه.

                                                             "التماس دعا"

 

کاش میشد

 کاش میشد زمان را بخش کرد
 
حرفهای نهفته را پخش کرد
 
درد های نهفته را دفن کرد
 
و عروج رهایی دل در لحظه های بی کسی را محو کرد
 
تا چشم بیاموزد که هر کسی ارزش،دیدن ندارد
 
و هر آوایی به بهای شنیدن، قیمتی نیست
 
و هر محبتی  در دل سهم بطالت در لحظه های جوانی، گزافی بیش نیست
 

پس بیا به نگاه چشم ها و آوای گوشها و عشق نهفته در دلها آنقدر ارزش نگذاریم 
 
 که ارزش وجودی خود را بی ارزش کنیم.
 

 


شهامت میخواهد بدون اشک

خاطراتت را مرور کردن

دوستان چند دقیقه ای  بیش تربه اذان نمانده

ازتون می خوام اگه اینجا اومدین واسه همه مخصوصا اونایی که به هر نحوی گرفتاری دارن دعا کنید

بچه ها تو رو خدا دعا کنید واسه کسایی که مریض شدن و غمی چیزی دارن دعاکنید

 

آدم ها آینه اند


آپلود عکس رایگان و دائمی آپ سیتی

آدم ها آینه اند ! آینه هایی که آرام آرام زندگی شان را انعکاس می دهند ! بعضی انعکاس نورند …

انگار خود نورند. در برابرشان که می ایستی نور کورت می کند و برای لحظه ای هیچ نمی بینی …

آنــها بسیـــار دست نیافتنی اند و اگـــر بخواهـــی مــی توانی راه را بـــا نورشان روشـــن کنـــی …

از بعضی بـرای دیدن خــودت استفاده می کنی . اصلا انعکاس تواند و آینه هایی دوست داشتنی …

دوست داری ساعت هـــا بنشینی و خـــودت را و بلکــه همـــه ی دنیـــا را در آنها نگـــاه کنـــی …

امـــا بعضــی آنقدر کـــدرند کــه هیچ چیــزی را منعکس نمــی کنند . انگار نــه انگار که آینه اند …

تنها شیشه هــایـی هستند ، دست مـــالی شده روزگــار کثیف. و بیشتر آدم هـــای ایــن روزگـــار

آینه هایی هستند که آنقدر آلودگی روی شان نشسته که یادشان رفته آینه اند . آینه هایی که اگر

 نمــی تـــوانند انعکـــاس نـــورشـــوند، حـــداقل انعکـــاس دوست بـــاشند .

سال ها پرسیدم از خود کیستم؟

سال ها پرسیدم از خود کیستم؟

 

 

آتشم؟ شورم؟ شرارم؟ چیستم؟

 

 

دیدمش امروز و دانستم کنون

 

 

او به جز من ، من به جز او نیستم

من لبریزم ...

لبریز از حرفهایی که هرگز نخواهم گفت

و حس هایی که همیشه مرا دچار است !

حالتی عجیب در من

که حاصلش به شدت سکوت است و خاموشی ؛

و نگاهی خیره
که مرا با خود

به دور دست های تاریخ خود می برد ...!
 
به خاطره....

متن ترانه سریال مادرانه

منـــو به حال من رهــــا نکن
 
 
تو که برای من همه کسی
 
 
اگه هنــــــوزم عاشـق منی
 
 
چرا به داد من نمی رسی
 
 
من از تصــــــور نبـــودنـــــت
 
 
رو شونه ی تو گریه می کنم
 
منی که دل بریدم از همــــه
 
 
 
ببین برای تو چه می کنــــم
 
 
تمام عمر رد شــــــــدم ازت
 
 
ببین کجا شـــدم اسیـــر تو
 
 
به پشت ســــر نگــا نمیکنم
 
 
که بر نگردم از مسیـــــــر تو
 
 
به حد مــــرگ می پرستمت
 
 
ولی برای عشــــق تو کمــه
 
 
خودت به من بگو بهشــت تو
 
 
کجــای این همه جهنــــــمه
 
منـــــو به حال من رهـــا نکن


نام ترانه : به دادم برس
ترانه سرا : روزبه بمانی
آهنگساز : علیرضا افکاری
تنظیم کننده : علی بیرنگ,هومن نامداری

خدایا

خــداوندا


دست هایم خالی است و دلم غرق آرزو

با قدرت بیکرانت ، یا دست هایم را قوی کن

یا دلم را خالی از آرزو
 
 
 

صبر یا فراموشی؟

صبر کردن دردناک است
و فراموش کردن دردناک تر

ولی از این دو دردناک تر این است که ندانی باید صبر كنی یا فراموش

خیال تو

پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست

خم شد ، شکست پشت دل نازکم ولی

بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست

من در فضای خلوت تو خيمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست

تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا

با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست

چه بگویم؟

سراغ تو را می گیرد...

 

چه بگویم؟

نه فقط  او

        این روزها

             همه سراغ تو را می گیرند.

چه بگویم؟

بگویم رفت تا برگردد؟

                         یا برنگردد؟

این بار با چه وعده ای آرامشان کنم؟

        دیگر باورم نمی کنند...

                              نه چشمانم...

                                      نه دستانم...

             نه سر انگشتان خیس احساسم....

حتی اگر باورم کنند

یقین این بار دل پس می زند

                                          دروغ مرا...

سراغ تو را می گیرند.

                       و من ...

                              مانده ام ...

                   در جواب این همه خاطره

                                                    چه بگویم؟

 

فرق عشق با دوستی

عشق از دوستي پرسيد:فرق من و تو چيست؟

دوستي گفت من آدمارو با سلام آشنا ميكنم((تو با نگاه))

من آدما رو با دروغ جدا ميكنم((تو با مررررررررررررررررررگ))

نوشته ی"خانم عرفان نظر آهاری"

می روی سفر ! برو، ولی

زود برنگرد

مثل آن پرنده باش

آن پرنده اي كه رو به نور كرد

می روی، ولی به ما بگو 

راه این سفر چه جوری است؟

از دم حیاط خانه ات

تا حیاط خلوت خدا

چند سال نوری است؟

راستی چرا مسیر این سفر

روی نقشه نیست؟

شاید اسم این سفر که می روی

زندگیست...!

 

توی دستهای ما

یک سبد جواب کال

تو رسیده ای و می روی

باز هم به شهری از علامت سوال

 

جز دلت که لازم است

هیچ چیز با خودت نمی بری

نبر ولی

از سفر که آمدی

راه با خودت بیار

راه های دور و سخت

خسته ایم از این همه

جاده های امن و راههای تخت

 

می روی سفر ! برو، ولی

زود برنگرد

مثل آن پرنده باش

آن پرنده ای که عاقبت

قله سپید صبح را

فتح کرد.